من هنوز رشتم . امروز با ط مث یه کارگر روز مزد ولی بدون مزد کار کردیم پیش میم :)) میم باید کلی شیرینی اماده میکرد و ما بهش کمک کردیم . حتی وقت نکردیم ناهار بخوریم . من دیگه داشتم غش میکردم . کف پاهام هم بدجور درد گرفته بود و رگام زده بود بیرون ولی همینطور ادامه دادیم .ساعت ۷ شیرینی پختن تموم شد و بعدشم هفت سین اماده کردیم .خیلیم هفت سینمون ناناس شد . بعدم رفتیم سراغ شام و میم برامون سبزی پلو با ماهی سفید درست کرد . کیک هم برای تولد ط پختیم . یعنی نگم دیگه از حجم کارایی که کردیم ...به معنای واقعی کلمه پدرمون دراومد ... کوه به کوه هم ظرف می شستیم . بعد از شام ساعت ۱۰.۵ هم مهتاب اومد پیشمون و لباس پلوخوری پوشیدیم و عکس گرفتیم و برای ط تولد گرفتیم و اهنگ گذاشتیم و کلی رقصیدیم و کیک ردولوت که مصی پخته بود رو خوریدم... خوش گذشت :))
ساعت ۱ بامداد مهتاب رفت خونه خودش و ما شیرینی ها رو بسته بندی کردیم . خیلی بسته ها خوشگل شد . منم بسته هایی که سفارش داده بودم رو برداشتم . فردا صبح با هفت سین عکس میگیریم و من برمیگردم خونه