اخر هفته با سید و ز
دیروز صب پا شدم شال و کلاه کردم سید اومد دنبالم رفتیم انزلی . دیروز رو روز انزلی نامگذاری کردیم از بس تو انزلی جولان دادیم و سیلان و ویلان بودیم :) دوتا کافه خوشگل میدا کردیم که اولی ابگیر و درخت داشت و دومی روی اب بود و قایق موتوری داشت . خواستیم تو دومی مستقر بشیم و ناهار بخوریم که گفتن ساعت دوعه ما تعطیلیم :)) هیچی دیگه رفتیم کنار ساحل یکم قدم زدیم . بعد رفتیم دنبال رستوران پیدا نکردیم . اخرش انقد گشنمون شده بود که تو مزخرف ترین کافه ممکن غذا خوردیم :) کارکنانش بی ادب بودن هی بلند بلند باهم حرف میزدن . هی هم سیگار میکشیدن . غذاشون هم مزخرف بود . بعدش رفتیم پل غازیان . کلی البالو و اخته و الو خریدیم و خوردیم و مرغ های دریایی رو تماشا کردیم . یه عروس دوماد عقدی هم اومده بودن عکاسی .البته عکاسی با موبایل . دختره خیلی هیکلی و درشت بود و کت شلوار با تور پوشیده بود . اما خب صورت قشنگی داشت . خواهرش عکاسشون بود . بنظرم عکسای خوبی هم ازشون نمیگرفت . بعدش خوراکی خریدیم و رفتیم خدنه سید . مت اش دوغ درست کردم و سید کیک هویج گردو پخت . یهو ز که کلا برنامه اومدنش کنسل شده بود زنگ زد که منم دارم میام. با شوهرش اومد . شوهرش رفت پیش مادرش اینا تالش و ز پیش ما موند . ساعت ۹ رسید بهمون . منو سید خوشحال شدیم که ز خوشحاله و رابطه اش با شوهرش خوب شده . شب من زودتر از بقیه خوابم برد . صبح پاشدیم و صبحونه خوردیم و یکم رفتیم پشت بوم . بعد با کباب پز تو بالکن کباب درست کردیم . ز به شوهرش زنگ زد که یکم یواش بیا من بتونم ناهار بخورم . همین به اقا بر خورد . که مگه من ادم نیستم که تو بمن گفتی یواش بیا که تو بتونی غذا بخوری . با اینکه براش غذا کنار گذاشتیم و دادیم ز براش ببره مث اینکه تو ماشین مث بچه ها رفتار کرده و غذا رو نخورده و برای خودش ساندویچ خریده و به ز گفته خودخواه . هیچی دیگه همه خوشی ز رو زهرش کرد . ز که رفت منو سید جمع کردیم رفتیم کوه کنار ابگیر و زوم کردیم به همه ادما و کلی درباره همه حرف زدیم . اسن سرگرمی جالب ماست :) یه دوست دختر پسر هم دیدیدم که پسره برا دختره یه دسته گل بزرگ خریده بود ولی بازم دختره بی اعصاب بود . پسره کلی هم عکس از دختره گرفت ولی اخمای دختره وا نشد. من اگه اون دسته گلو میگرفتم تا قیامت به دوس پسرم لبخند میزدم و خودمون مدیون خوبیش میدونسم :))) همین کارا رو میکنن پسرا خوششون میاد ویگه نه مث ما ندید پدیدا :)))
بعدشم غروب شد و نخود نخود هرکه رود خانه خود