اولین تجربه رانندگی به تنهایی
صبح قد و یه دنده سوییچو برداشتم و زدم به دل جاده . البته داداشم با ماشین خودش دنبالم اومد تا مدرسه و بعد برگشت :)) همه چی روال بود . انقد خوشحال بودم که تا مدیرمو دیدم گفتم خودم تنهایی اومدم خانم مدیر ... اونم کلی تشویقم کرد ...بعد که یکم گذشت فکر کردم این چه کاری بود که کردم اخه :)) خر ذوق بودما ... تو مدرسه دهنم سرویس شد که از توصیف این قسمت میگذرم ... برگشتنی صبر کردم تا همه برن و جاده خلوت بشه بعد حرکت کردم .تو مسیر خیلی شاد و شنگول بودم و داشتم صفا میکردم . وقتی رسیدم پشت دروازه خونه و خواستم پیاده بشم تا درو وا کنم یهو دیدم ترمز دستی بالاس :/// وای یه مسیر نیم ساعته رو با نخوابوندن ترمز دستی اومده بودم :/ این راز باید بین منو شما بمونه چون اگه بابام بفهمه گواهی نامه مو شخصا میبره باطل میکنه به مولا :/// بعد دیدم یک بویسوختگی از ماشینم میاد که نگو . خیلی ترسیدم و کوفتم شد دیگه حس و حالم . از نخی پرسیدم گفت یکم لنت خالی میکنه و اشکالی نداره و از این حرفا . حالا داداشمبیاد میگم بررسی کنه موضوع رو .
امروز تولد بابامه و من باهاش قهرم .یادمه پارسال هم تولدش مامانم باهاش قهر بود و به این فکر میکنم که چرا منو مامانم یا مامانم و داداشم یا منو داداشم سالی یبار هم با هم قهر نمیکنیم خب این یعنی رفتارای بابام تکانشی و بده دیگه که ادمترجیح میده چتد روز باهاش حرف نزنه تا اعصابش اروم بشه .