م ا ر

سه شنبه بیستم آبان ۱۴۰۴، 15:20

ما شمالی های حیاط دار تو حیاطمون هم معمولا یه سرویس بهداشتی داریم . من وقتی هوا خوب باشه دوست دارم برم از دشویی حیاط استفاده کنم :( امروز رفتم دشویی تو حیاط . وقتی خواستم در و باز کنم و بیام بیرون یهو دیدم یه مار سبزی به بالای در پیچیده . خیلیییییییی ترسیدم . دسشویی هم انقد کوچیکه که فضای زیادی برای عقب نشینی نداشتم . وووووی تا حالا انقد ب ی مار چندش نگاه نکزده بودم... زبون لامصبشو هی میداد بیرون و من میترسیدم . خیلی به دستگیره در نزدیک بود داشتم میمردم از ترس . با هر بدبختی بود درو وا کردم و الفرار ... مامانمو صدا کردم بابام اومد رفت سراغ ماره . مامانم بهم اب قند داد :)) البته اب قند لازم نبودم ولی خودمو زدم به موش مردگی ... بابامم اون وسط پیله کرده که تو چرا میری بیرون دشویی... بابا شما مشکل رو رفع کنید چیکار دارید به دشویی رفتن من ... چند سال پیش هم یه ماه سیاه تو دشویی دیده بودم که رو شیر اب نشسته بود . از اون سال به بعد همیشه دشویی رو چک میکردم بعد وارد میشدم. بازهم چک کردم ولی فک نمیکردم لامصب بره رو در بشینه . خیلی تجربه چندش و ترسناک و ناخوشایندی بود برام . حالم دااره بهم میخوره

زندگی تو روستا این بدی ها رو هم داره دیگه

میدونم تا مدت های مدید دیگه هیچ در و پنجره ای رو باز نمیذارم و دشویی تو حیاطم کنسله تا دوباره ترسم بریزه

Noor
© ناخوانا