ناخوانا

امروز هم تو کلاس چالش داشتم . یکی از بچه ها دوبار بالا اورد . لباس منم کثیف کردم . حالم بهم خورد ولی جلو خودمو گرفتم که عوق نزنم و به بچه برسم . بعدش که فرستادمش کلاس حالم بهم خورد :(( دوساعت اخر رو مرخصی گرفتم و بابام اومد دنبالم و رفتیم برای پسر داییم ضامن تحصیلی شدم . خدا رو شکر بالاخره رشته ای که میخواست رو قبول شد و شده همکار من . امیدوارم براش چیزهای خوبی پیش بیاد . تا به الان که فقط سختی کشیده طفلی . امروز به داییم فکر میکردم که چقد بابای خوبیه . همسرش چند ساله که فوت شده . بخاطر بچه هاش ازدواج نکرده . هرکاری برای دوتا بچش میکنه . با اینکه خودش بی سواده ولی برای اینکه اونا تحصیلات و شغل داشته باشن به این در و اون در میزنه . امروز دیدم تمام صورتش تو افتاب سوخته :( دلم براش کباب شد :(

........

ما شمالی ها واقعا چقققققد خوراکی و غذا داریم . دوتاشو میخوام براتون بگم . یکیش برنج برشته است . برای منی که عاشق شوری ام جایگزین پفکو چیپسه . مامانم خیلی خوب درستش میکنه . ترد و نمکی . درست کردنش قلق داره . اگه رعایت نشه برنجا سفت میشن . خودمم بلد نیستم . فقط میدونم مامانم یکی دوبار رو برنجا اب جوش میریزه بعد برنجا باید خشک بشن و بعد تو تابه سرخ بشه .... خیلی خوشمزه است :))

یکی دیگه هم یه چیزیه ما بین مربا و ترشک انار . من نمیدونم مرباست یا ترشک :) مزه ترش و شیرین داره . خیلی غلیظه و مامان توش شکر میریزه ولی چون انارش باید ترش باشه مزه اش بین ترش و شیرین میشه . با بهش میگیرم اناره بوره ... من اصلا نمیخوردم . چون مامان و بابام اونو با برنج به عنوان خورشت میخورن ذهنیت خوبی ازش نداشتم . اما امروز یه قاشق ازش خوردم و یهو دنیام عوض شد :)) خیلی خوشمزه است واقعا :))